فیک عاشقتم (پارت ۸)

ا/ت ویو


رفتم اونور تعظیم کردم


& چرا انقدر پراکنده ای

_ چه چی نه پراکنده نیستم

& برید بیرون


بعد از رفتن همه



& سرتو بیار بالا

_ عالیجناب

سرمو آوردم بالا

& نگفتی چرا پراکنده ای؟


الکی گفتم

_ دلم برای پدر و مادرم تنگ شده

& اوه حتما سخته ولی تو همسر منی باید فراموش کنی

بعدش لبخند بلندی زد یدستمو از زیر پیرهنم آورد بیرون گرفت دستمو


منم دیگه خیلی خسته شده بودم

_ واقعا فکر می‌کنید من احساس ندارم من هم آدمم چه همسر شما باشم چه نباشم
دلم تنگ نباید بشه خسته شدم (عصبی و با داد)

زیر پام یه صندلی فسقلی بود دستامو از دستش در آوردم و روش نشستم دستامو گذاشتم تو چشمم گریه کردم


برای استایل نشست روبروم دستم رو گرفت تو دستش

& عزیزم آروم باش دیگه اشکتو نبینما باشه؟؟
دیدگاه ها (۰)

فیک عاشقتم (پارت اخر ۹)

تیتراژ سریال یانگوم

فیک عاشقتم (پارت۷)

فیک عاشقتم (پارت۶)

#Gentlemans_husband#season_Third#part_300کیفو یجایی همون حوا...

Blackpinkfictions ۲۴ پارت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط